تازه ها
همایون شجریان، هوایِ تازه برای موسیقیِ ایران
همایونِ شجریان و گروه کوچکی متشکل از سهراب پورناظری، حسین رضایینیا و همایون نصیری در ادامهی تورهای گستردهی کنسرتِ «آیینهها» در شهرهایِ ایران، اجراهایِ مختلفی نیز در شهرهای اروپا داشتند و به مناسبتِ یکی از این اجراها در سوئد، دعوتِ گروهی از دانشجویانِ ایرانی را برای شرکت در یک جلسهی پرسش و پاسخ پذیرفتند. فرصتی بسیار مغتنم، که باعث شد همایون شجریان در محیطی آرام و بیدغدغه به طرحِ دیدگاههایش بپردازد و به سؤالات پاسخ دهد.
من که خود در این جلسه حضور داشتم، از شنیدنِ صحبتهای همایون لذت بردم و در مجموع به تصویری مثبت و امیدوارانه برایِ آیندهی موسیقیِ ایران دل بستم و با خود فکر کردم اگر همایون نمایندهای از طرز فکر موسیقیدانانِ جوان باشد، و این نگاه در میانِ اهالیِ جوانِ موسیقیِ ایران باب شود، میشود از هماکنون نسیمِ خنکِ هوایی تازه را حس کرد و حتی چشم به راهِ تغییراتِ بزرگتر و به روزآوریهایِ تحسینبرانگیزتر بست.
اما دلایلِ من چیست و چرا من صحبتهای همایون را به منزلهی بهاری در نظر گرفتم که امیدوارم گلهایش را به سرشاخههای خزانزدهی موسیقیِ ایرانی بنشاند؟ در میانِ صحبتهای تکنیکی و نکاتِ خاصِ موسیقی، آنچه گوشِ جانِ مرا نواخت، ادب، متانت، اخلاقگرایی و صمیمیتی بود که در همایون و دیگر هنرمندانِ گروه دیدم. به نظر من، یکی از معضلاتِ بزرگِ موسیقیِ ما (و شاید هنرِ ما، فرهنگِ ما، فکرِ ما)، پیش از اینکه مباحثِ فنی و محدودیتهای دست و پا گیر سنت و تکنیک باشد، اخلاقِ ما و چگونگیِ برخورد و زیستِ ما با دیگران است. از این رو من از دیدنِ این گروهِ جوان و شنیدنِ صحبتهایشان خوشحال شدم.
عکس تزیینی است
همایون به شخصی، گروهی، و طرز فکری خاص، توهین نکرد، تخریب نکرد، انگ نزد. و این خودش به تنهایی برای ما ایرانیها که گوشمان آشنا به تخریب و دستانداختنِ دیگران است نکتهی چشمگیری است. همایون از آرزوهایش گفت، از ایدههای خودش گفت، بارها و بارها از بزرگان و دیگر هنرمندان با نهایتِ احترام نام برد و از اهدافش صحبت کرد. صمیمی بود و با همه شوخی میکرد، به گروهش بسیار احترام میگذاشت و مراقب بود که همه از احترام و توجهِ کافی برخوردار شوند. اینها مایهی دلگرمی است.
به نظر من، این روحیه (یا بهتر بگویم، نبودِ این روحیه)، دقیقاً همان نقطهای است که تلاش های ما را بینتیجه میگذارد. سرمان به کارِ خودمان نیست، و به جایِ اینکه از خودمان بگوییم و به خودمان فکر کنیم، در اندیشهی کمرنگ کردنِ دیگرانیم. به جایِ اینکه به سؤال جواب بدهیم، سؤال میتراشیم، و به جایِ اینکه دستِ یاری به سویِ هم دراز کنیم، مشتهامان را به هم نشان میدهیم.
دومین دلیلی که باعثِ نگاهِ مثبتِ من شد، گفتههای همایون راجع به دیدگاهش و اهدافش بود (که بعداً با دیدنِ خود کنسرت، درکِ بهتری پیدا کردم و به زودی دربارهاش خواهم نوشت). همایون گفت که زمانه عوض شده است، هیچ چیزِ ما مثل پانصد سال یا سیصد سال یا حتی صد سالِ گذشتهمان نیست، و چه اصراری است که موسیقیمان را مثل چند صد سال پیش – به زور – حفظ کنیم؟ از طرفِ دیگر، گفت که هیچ دلیلی نمیبیند که بخواهد با زور و به شکلی مصنوعی، دست به شکستنِ چارچوبها بزند و یک جور نوآوریِ زوری بکند. در عوض، توضیح داد که خود را چون پرندهای سبکبال میبیند که بال نمیزند و خود را به دستِ باد سپرده است. نه زور میزند که تندتر از باد حرکت کند، و نه با فشار میخواهد خلافِ مسیرِ باد برود. او ادامه داد که چنین حسی، یعنی صادق بودن با خویش، یعنی هر زمان حس کنیم که دلمان تغییری میخواهد، آن تغییر را اجرا کنیم، نه که از ترسِ محیط و انتقادها مرتب جلویِ خودمان را بگیریم. اما نیازی هم نیست که وقتی میل به تغییری در خود حس نمیکنیم به شکلی مصنوعی سعی کنیم سنتشکنی کنیم.
به نظر من، این ایده بسیار منطقی و پسندیده است و فکری است که میتواند منجر به تغییراتِ مثبتی در اجراها و ارائههای آیندهی همایون بشود.