تازه ها
اختلال
تو
راه ِ طولانی ترانه و ابریشم را
بلدی...؟
رو به وزیدن ِ واژه ها که بایستی
شیههی شبدیز را
از حوالی ایوان ِ مداین
خواهی شنید.
قاصد ِ خُرد ِ بهاری
بر سرانگشت ِ علف میفهمد
باران
زبان ِ قشنگ ِ بشارت است،
و روزگار
گهواره ها دارد بر دوش این همه دریا.
ما
به راه ابریشم
آوازها دیده ایم عجیب،
و صنوبر
و ماه، و سبز، سرانگشت، ستاره،
پیشانی، خیابان، خوبی ها، مردم.
دیگر نه ماه میمیرد وُ
نه پلنگ ِ تیرخورده که پیر...!
زباله دانیها را سَد ِ راه نکنید
آتش از خواب ریواس نمیگذرد،
من مزامیر بسیاری خواندهام از این کتاب،
و هفت ِ تیر، دانشگاه
انقلاب، روزنامه
تجریش، رادیو
ری...!
نه هقهق ِ چوپانی در اندوه ِ نی
نه سُمکوبی گوزن در مرگ ِ جفت.
تهران از تاریکی ِ بعد از این
به در میآید.
ما
در کافیشاپِ لسان الغیب
از گورهای خاوران خواهیم گفت،
و پارک ِ شهر
و سینما
و مسیر ِ قهوه در فال ِ نور،
آزادی ِ سنگ، دیوار، درگاه.
نه چشمی که بینای وقت ِ حدوث،
نه فهمی
که تعبیر ِ خواب ِ کسوف.
کلمات
آرام و آهسته در کوچهی ندا نماز میخوانند.
آنها
چشمبهراه شاعری از مردم مدایناند
نیمی عرب
نیمی از خاندان ِ خستهی ساسانی.
شنبه
روز ِ رسیدن تا اوایل ِ عصر است
تا اوایل ِ باران
ما را زده بودند.
جنوب
آسمان جور ِ دیگری تازیانه بود،
کبود مثل کلمات من،
و کرانه های دور ِ خلیجفارس،
و شب
شهیدان ِ کهریزک!
بگو جوانهی زیتون است این
که بر قوس جمجمهی من روییده؟!
ریواس
کوه
حسین
شهربانو
ماه.
به تو چه مربوط
که من دریا را
درهم آورده به این چشمه رساندهام!
تو که نمیدانی بالای این رنگینکمان
چه رازهایی
چه رازهایی...!
چند رویا مانده تا طلوع رنگینکمان/ سیدعلی صالحی