نشر توسط:admin Views 27 تاریخ : 3 ارديبهشت 1395 نظرات ()
به راستی قهرمانان و ابرانسانها، آنهایی که در افسانه ها و داستانهای فیلمهای سینمایی زندگی میکنند، چه چیزی بیشتر از دیگر انسانها دارند؟ انسانهایی که آنچه میخواهند، میشود، آنهایی که گویی عنان زمان و مکان را در اختیار گرفته اند، خصوصیت منحصر به فرد آنها چیست؟ اینکه واژه فیلمهای سینمایی را به کار میبرم، چون میخواهم نظر خواننده را به فیلمهایی که دیده است معطوف کنم.
فارغ از تمام ساختارها و ویژگیهایی که شخصیت قهرمانان را چه در واقعیت و چه در افسانه شکل میدهد، دو ویژگی قهرمانان در داستانها و فیلمهای سینمایی نظرم را جلب کرده است؛ دیدن و نظم.
آنها خیلی خوب میبینند؛ گویی با یک نگاه، جزئی ترین نکات محیط اطراف خود را میبینند، در واقع چشم آنان باز است و این این خصوصیت بسیار مهمی است. انگار که با یک بار دیدن از محیط اطراف خود تصویر برداری میکنند، حتی گاهی چیزهایی را میبینند که دیگران نمیبینند، گاهی هم اغراق آمیز با چیزی فراتر از چشم سر، به قول ما با چشم دل، میبینند.
بارها از خود پرسیده ام که بعد از رهایی چرا به کنگره میآیم؟ شاید بهترین پاسخ آن همین باشد که حضور و خدمت در کنگره چشم آدم را باز میکند، که هر روز بهتر ببیند. یکی از مهمترین خصوصیات من در زمان مصرف کننده مواد مخدر، شاید همین ندیدن باشد. ندیدن زیبایی طلوع خورشید، ندیدن خانواده ای که در کنارم زندگی میکنند، ندیدن مردمی که هر روز در کنارشان رفت و آمد میکنم، ندیدن خیابانها، درختان، اشیاء، فضای محیط اطراف، ندیدن اتفاقات پیرامون، ندیدن امکانات و خدماتی که از جانب طبیعت و هستی و دیگر انسانها در اختیار من قرار گرفته است، از همه مهمتر ندیدن خودم. بسیار پیش میآید که اطرافیان از خاطرات اتفاقات گذشته که من هم در آنها حضور داشته ام تعریف میکنند و من اصلا یادم نمیآید، گویی اصلا حضور نداشته ام و حقیقت هم همینطور است. گویی من کاملا در دنیای خودم تک و تنها زندگی میکرده ام، انگار که آنچه پیرامون من اتفاق افتاده را اصلا نمیدیده ام. و البته خصوصیت تاریکی هم همین است که در تاریکی چیزی دیده نمیشود.
چگونه میشود، انسانی که با چشم سر نمی بیند بخواهد با چشم دل ببیند. منظورم از چشم سر، تنها چشم نیست. منظورم همه حواس ظاهری است. به نظرم، مقدمه ورود به روشنایی، توان