نشر توسط:admin Views 28 تاریخ : 7 اسفند 1394 نظرات ()
مرد به نزد حاج شیخ احمد کافی آمد و گفت: «حاج آقا من دزد بودم ولی با این منبر شما، درباره ی عقوبت دزدی، دیگه دزدی نمی کنم. حاج آقا اجازه بدهید تا قبایتان را ماچ کنم.»
جلو آمد و قبای حاج آقا را ماچ کرد و رفت.
هنوز چند دقیقه ای از رفتن مرد نمی گذشت که حاج آقا کافی، دست خود را در جیب بغل قبایش کرد که ناگهان متوجه شد، کیف پولش نیست.