تازه ها
یک بغل آیینه
بیا وقت ِ تماشا شد
غــزل لبـریــز ِ گلبانگِ خدایا شد
تمام ِ حس ِ سرسبزی در این عالم هویدا شد
دعــای ربّنا واغفِر لنا در آسمان پیچیده ، گل کــرده
فلک از شوق ِمشتاقی سراپا شور و غو غا شد
زمین مست از غزلخوانی چه زیبا شد
گره از غصه ها وا شد
*
اذان ِ عاشقی سرکن
دو بال ِ بسته را بر هم بزن پر کن
هوای عـاشقی امشب بشوق ِعشق ِحیدر کن
بگو یــارب ، برایت یک بغل آئینه در آئینه آوردم
برویان در دلم عشقی ، مرا تندیس ِ باور کن
به نور ِ لم یزل دل را منّور کن
به عشقت سینه مجمر کن