سرگذشت زندگی 14

تازه ها

سرگذشت زندگی 14

نظرات ()

موقع شد کهدیگه ما باید بریم مدرسه اسم نویسی کنیم همه این کارها به عهده مادرم بوده یعنی مادرم دنبال این کارها را میگرفت و پدرم زیاد به این چیزها اهمیت نمیداد مادر بیچا رم با یه بچه تو بغل هی این ور وآن ور میرفت چون فقط من نیستم داداشم محمد که تا کلاس سوم را تو هویزه خونده بود یا بزرگم که تا پنجم باید اونجا ود ولی ترک تحصیل کرد تو کلاس دوم یا اون دوتا داداشام که از ن بزرگتر بودن ولی .....