تازه ها
او گره ها را یکی یکی برایت باز میکند
به ما گفتند بازی کنید. گفتیم با کی؟
گفتند با تیم دنیا
تا خواستیم بپرسیم بازی چی؟
سوت آغاز بازی رو زدن.
فقط فهمیدیم خدا تو تیم ماست
بازی شروع شد
و دنیا پشت سر هم به ما گلی میزد
ولی نمی دونم چرا هر وقت به نتیجه نگاه می کردم
امتیازها برابر بود.
تو همین فکر بودم که خدا زد پشتم
و خندید گفت:نگران نباش
تو وقت اضافه می بریم حالا بازی کن.
گفتم آخه چطوری؟
بازم خندید و گفت:فقط پاس بده بقیش با من