نشر توسط:admin Views 30 تاریخ : 25 ارديبهشت 1395 نظرات ()
معروف ترین بی بی ایران هم رفت .....
چند ماه پیش بود که با مجید ( مهدی باقر بیگی ) بر بالین او حاضر شدیم . یکی از دخترانش مثل فرشته از او پاس داری می کرد ؛ می گفت چهار سال است آلزایمر شدید گرفته و هیچ نمی گوید و کسی را به یاد نمی آورد .....
اما متعجبم که بر لبش زمزمه می کرد .... گویا تنها چیزی که از یادش نرفته بود یاد خدا بود . آن جثۀ تنومند و مهربان تبدیل به یخی آب شده بود اما هنوز نگاهش مهربان و هستی بخش ، هر چند که خیلی چشمانش باز نمی شد.
در این دیدار مجید از بچه دارشدنش گفت که بی بی همیشه آرزویش را داشت آخر ، این بی بی معروف ایران که در پیر سالی جای خود را در میان دلهای ایرانیان باز کرد . برای مجید از مادربزرگش دلسوزتر بود و مادری کرد. این کلمات هم در مدح پسرانش نیست بلکه حدیث همذات پنداری هم نسلان من است که در مواجهه با قصه های مجید حال و هوایمان شبیه مجید بود و مهربانی بی بی و نصحیت هایش برای ما نیز در دهه شصت خورشیدی کاربرد داشت.