نشر توسط:admin Views 29 تاریخ : 25 ارديبهشت 1395 نظرات ()
کلاه سیاه (مایکل مان)
یک تریلر سایبری: اصالت فرد در دنیای صفر و یک
آریان گلصورت
پیش از دیدن کلاه سیاه، اغلب نشانهها حکایت از عدم موفقیت این فیلمِ مایکل مان داشتند. کمپانی سازنده بدترین زمان ممکن را برای اکران آن انتخاب کرد (که این یعنی ناامیدی از حاصل کار) و بسیاری از منتقدان مطرح نیز روی خوشی به این اثر تازه فیلمساز بزرگ سینمای آمریکا نشان ندادند. همه اینها در کنار شکست سخت این تریلر 70 میلیون دلاری در گیشه و امتیاز پایین کاربران سایت آی ام دی بی، میتوانستند مخاطبان پیگیر سینما را به شک بیاندازند که نکند آخرین فیلم او «در نیامده» است! با وجود این، آنان که به فیلمساز محبوب خود ایمان داشتند و هنوز تجربه دیدن فیلمهای تاثیرگذاری چون وثیقه (2004)، نفوذی (1999) و مخمصه (1995) را از یاد نبردهاند، قبل از دیدن کلاه سیاه نمیتوانستند بپذیرند که مایکل مان با آن میزان هوشمندی در خلق شخصیت و موقعیتهای داستانی و تسلط بر ابزار سینما، اثری بیخاصیت و سطح پایین بسازد. بنابراین صبر کردند تا لحظه دیدن فیلم فرا برسد و خود قضاوت کنند. به هر ترتیب پیش از این، بر ما ثابت شده که مان صاحب جهانبینی و نگاهی منحصر به فرد به مناسبات انسانی است و چنین کارگردانی که بارها با زمانه شناسی و سبک بصری خود مخاطبش را به تحسین وا داشته است، به همین راحتی نمیتواند آن گونه که مخالفان میگویند فیلمی بد بسازد.
حالا و پس از دیدن کلاه سیاه، میتوان با قاطعیت بیشتری در برابر نظر منتقدان ایستاد و از این فیلمِ جنایی سایبری مایکل مان، با تمام نقاط ضعفی که دارد، دفاع کرد. فیلمی که اثری هوشمندانه و یک تریلر امروزی است و میتواند موضوع به روز، ملتهب و تصویر نشدنی خود را عینیت بخشیده و تا حد ممکن با دغدغههای شخصی و مولفههای ثابت آثار مان پیوند بزند و چالشهای انسانی مد نظر او را در قالب داستانِ قهرمانِ تنها و عملگرایی که میخواهد جهان را از خطر هکرها نجات دهد به تصویر بکشد.
کلاه سیاه واکنش مایکل مان به خطرات گسترش بیامان دنیای مجازی و فوران اطلاعات در جهانِ صفر و یک است. اما بدبینی و لحن هشداردهندهای که در این فیلم وجود دارد را نباید با آن دسته از آثار سطحی که در نکوهش دنیای دیجیتال ساخته شدهاند مقایسه کرد. مایکل مان نسبت به بیحصار شدن دنیا نگران است، اما نگرانی او در مورد از بین رفتن شعارهای اخلاقی و دست و پا گیری که همواره ما را به وسیله آنها محدود کردهاند، نیست. مان در همه آثار خود در مورد از بین رفتن اصالت فرد هشدار میدهد. به همین دلیل هم هست که وقتی میخواهد قهرمانی را به تصویر بکشد که قرار است با چند کلیک از یک فاجعه سایبری جلوگیری کرده و خطر از بین رفتن ثبات اقتصادی آمریکا و چین را از بین ببرد، باز منبع انرژی فیلمش را روابط میان انسانها قرار داده و پرداختن به تهدیدی امروزی را بهانهای میکند برای رسیدن قهرمانش به شناختِ درونی. شناختی که در گیر و دار یک مخمصه و بحران بیرونی به دست میآید. این همان الگویی است که مان در گذشته هم بارها از آن استفاده کرده است. برای او شاید نوع خطرات در طول زمان تغییر کنند، اما هشدار اصلی در مورد ارزشهایی است که از دست رفتنشان به فردیت انسانها آسیب میزند. دنیا عوض میشود، اما برخی اصول باید باقی بمانند.
با همه این حرفها نمیتوان کلاه سیاه را اثری شاخص و کم نقص در کارنامه مایکل مان در نظر گرفت. فیلم کمی طولانی به نظر میرسد، انسجام لازم را ندارد و دنیای قهرمانِ درونگرا و رفاقت مردانهاش نیز مانند آنچه پیش از این در آثاری چون میامی وایس (2006) شاهد بودیم، شکل نگرفته است. با وجود این، بخش قابل توجهی از تاثیر حسی فیلم توسط فضاسازیهای درخشان و شیوه دکوپاژ احساس نشدنی مان به مخاطب منتقل میشود. تعلیق زیر نور در شب و پرسه در ابر شهرها. از آمریکا تا شرق آسیا. لحظات سرگشتی که حضور زن همراه نیز دنیای قهرمانش را پیچیدهتر میکند. قهرمانی که در انتها با وجود رهایی و گرفتن انتقام، به ثبات لازم نرسیده و سایه تردید هیچوقت رهایش نخواهد کرد.
اینکه دیدن کلاه سیاه با تمام ایرادهایش همچنان میتواند ما را به وجد آورد، برمیگردد به جهانِ اصیل مایکل مان. فیلمسازی که این جسارت را دارد که شخصیت مرد داستانش را در پایان از پشت میز کامپیوتر بلند کرده و یک تنه با سلاح سرد به دل دشمنانش بفرستد. به نظاره نشستن دنیای یک مولف واقعی باید هم در میان انبوهی از آثار جعلی، تو خالی و بیهوده پر سر و صدایی چون مد مکس: جاده خشم (جورج میلر) تجربهای لذتبخش باشد.
لینک این یادداشت در کافه سینما
نگاهی به فیلم قندون جهیزیه (علی ملا قلی پور)
نگاهی به مستند من ناصر حجازی هستم (نیما طباطبائی)