نشر توسط:admin Views 34 تاریخ : 25 ارديبهشت 1395 نظرات ()
اکس ماکینا / فرا ماشین (الکس گارلند)
لذت آفرینش و کابوس نابودی
پیوند علم و تکنولوژی با مضامین فلسفی و اساطیری
آریان گلصورت
انسان در طول سالها برای رفع نیازهای زیستی خود دست به ساخت چیزهای زیادی زده است. نیازهایی که در حال تغییرند و بنابراین لزوم دست یافتن به اختراعات تازه همواره حس میشود. فارغ از این بحث اما، لذت آفرینش، حسی است که هیچگاه انسان را رها نمیکند. این که بتوانیم موجودی مستقل از خود خلق کنیم. این لذت به اندازهای است که گاهی حتی به عواقبش هم فکر نمیکنیم. وسوسهای که بعید است به سادگی رهایمان کند. داستانِ فرانکنشتاین را به یاد بیاورید. از این رو، رفتن به سراغ هوش مصنوعی را میتوان به نوعی تلاش برای رسیدن به همین حس در نظر گرفت. حس اقناع کننده خالق بودن. برای بشر، ساخت موجودی شبیه به خود میتواند نهایت آرزوهایش باشد. یک قدرتنمایی کامل. چون انسان هم چنان پیچیدهترین موجودی است که تا امروز شناختهایم.
از طرف دیگر کابوس نابودی هم هرگز ما را رها نمیکند. این ترس همواره با ماست که چگونه از بین میرویم. شاید یکی از راههای مقابله با این هراس ابدی، گمانهزنی در مورد علت و شکل نابودیمان باشد. در سینما سری فیلمهای فاجعه و آخرالزمانی در راستای کنجکاوی در مورد همین ترس شکل گرفتهاند. اگر احتمال از بین رفتن ما به دست بلاهای طبیعی و موجودات غیرزمینی وجود دارد، پس لابد توسط ماشینها و هوش مصنوعی نیز میتوانیم نابود شوید. موضوعی که که سالها پیش استنلی کوبریک در اودیسه فضایی نسبت به آن هشدار داده بود. وقتی فضانوردان بخت برگشته به دور از زمین، اسیر دسیسههای کامپیوتر هوشمندی به نام هال شدند.
اکس ماکینا یا فرا ماشین میخواهد این دو موضوع را با هم پیوند بزند. لذت آفرینش و کابوس نابودی. هر چند از این دست آثار پیش از این نیز ساخته شده است. آثاری که با نگاه انتقادی نسبت به رشد سریع تکنولوژی واکنش نشان میدهند. اما اکس ماکینا تلاش میکند همان هشدارهای قبلی را تا حد امکان با مضامین فلسفی و اساطیری در هم آمیزد و به شکل تازهای مطرح کند. هر چند همچنان از دادن راه حل ناتوان است. شاید هم راهی وجود ندارد، همه ما نابود میشویم چون نمیتوانیم در برابر لذت آفرینش و شهوت خلق و پیشرفت علم مقاومت کنیم. راه گریزی هم وجود ندارد.
اکس ماکینا پر از ارجاعات آشکار به روایتهای اسطورهای و کهن است و همانطور که در یکی از دیالوگهای فیلم نیز اشاره میشود، رابطه خالق و مخلوقی به تصویر کشیده شده در آن به سرعت افسانه پرومته را به یاد میآورد. حتی نام ایوا کاملا یادآور حوا است و قلمرو پنهان در دل جنگل نیتان، شبیه بهشتی که قرار است ایوا و کیلب (آدم) در آن دست به کشف یکدیگر بزنند. داستان نیز کم و بیش مانند همان روایات کهن و آشنا پیش میرود. حوایی که برای رسیدن به تجربهای تازه آدم را فریب میدهد و مخلوقی که از قلمرو خالق بیرون میزند.
با وجود این، اکس ماکینا برخی از مختصات آشنای دنیای امروز را نیز به خوبی به کار میگیرد. نیتان نابغهای خود شیفته و ثروتمند است که با در اختیار داشتن موتور جستوجوگر پیشرفتهای با نام بلوبوک به فردی تاثیرگذار در دنیای تکنولوژی تبدیل شده است. شخصیتی که تلفیقی از افراد مشهور حال حاضر در عرصه فناوری است و جاهطلبیهایش به هیچ عنوان نمیتواند دور از ذهن باشد. به ویژه اگر پیگیر اخبار تکنولوژی باشیم و از پروژههای بلندپروازانه برخی از کمپانیهای بزرگ این عرصه مانند گوگل آگاه.
از طرفی در چنین داستانی، تقابل هوش مصنوعی و احساسات بشری میتواند فرصت مناسبی را در اختیار سازندگان اثر قرار دهد. انسان شاید بتواند موجودی با ضریب هوشی نزدیک به خود خلق کند. اما تکلیف احساسات چه میشود؟ در این فیلم ایوا شاید احساسات نداشته باشد. اما درکی از آن دارد و میتواند با تقلید عاطفه غریزه کیلب را به نقطه ضعفش تبدیل کرده و از آن سوء استفاده کند. یک ماشین نمیتواند مانند انسان عاشق شود و این یک امتیاز برایش به حساب میآید. امتیازی که ایوا از آن بهره میبرد تا با قربانی کردن کیلب به آرزویش که همان لذت کشف دنیای بیرون است دست پیدا کند. و حالا سوال اینجاست؟ موجودی که در او میل به آزادی و تعالی وجود دارد را میتوان برای همیشه به بند کشید؟ اگر درک آزادی در کسی وجود داشته باشد، پس حق استفاده از آن را نیز دارد. آیا برای یک هوش مصنوعی و ساخته دست بشر میتوان حقی قائل بود؟ جواب هر چه باشد نتیجهای جز پشت در ماندن کیلب که همواره از آن هراس داشت در پی نخواهد داشت. اتفاقی که البته نشان از موفقیت نیتان در خلق ایوا دارد. خالقی که فرصت ستایش مخلوقش را پیدا نکرد.
اکس ماکینا شاید فیلم بینقصی نباشد و مثلا نتواند به خوبی پروسه علاقهمندی کیلب به ایوا را به تصویر بکشد، اما با فضاسازیهای جذاب و طراحی بصری هوشمندانهاش به یکی از آثار شایسته توجه امسال تبدیل شده است.
لینک مطلب در سایت کافه سینما