تازه ها
نگاهی به کارنامه سینمایی مجید مجیدی
جهانِ ایدئولوژیک بر پایه عقوبتِ گناه
وقتی فقر، دلیلی است برای نزدیک شدن به خدا
نگاهی به کارنامه سینمایی مجید مجیدی پیش از فیلمِ محمد (ص)
آریان گلصورت
مجید مجیدی از کارگردانان مطرح سینمای ایران است که هم شهرت بین المللی دارد و هم آثارش همواره مورد تائید نگاه رسمی بودهاند. به گونهای که سالهاست از او به عنوان الگوی مطلوب سینمای به اصطلاح معناگرا نام میبرند و حالا هم که نامش با ساخت پر هزینهترین فیلم تاریخ سینمای ایران بار دیگر در کانون توجه قرار گرفته است. در چنین شرایطی بد نیست نگاهی به فیلمهای مجیدی قبل از محمد (ص) بیاندازیم و این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم که نگاهِ او به جهان و انسان به چه صورت بوده است. در اینکه مجیدی از نظر تکنیک و تسلط بر ابزار سینما جزو کارگردانهای موفق سینمای بعد از انقلاب بوده شکی نیست. او را نمیتوان با انبوهی از فیلمسازان محبوب نگاه رسمی که کارنامهشان مملو از آثار نازل سینمایی است مقایسه کرد. اما اگر بخواهیم تمرکز خود را بر جهانبینی آثار او و ساختار روایی فیلمنامههایش قرار دهیم، وضعیت تا حد زیادی متفاوت است.
فیلمنامههای آثار او در اغلب موارد به جای خلق لحظات دراماتیک، از راه معذب کردن مخاطب و دست گذاشتن بر نقاط حساس تاثیر میگذارند. اینکه ما یک پسر بچه نابینا را درون رودخانه بیاندازیم و شاهد ظلم پدرش به او باشیم که نشد هنر درامپردازی. این یعنی سوء استفاده از سوژه و احساسات مخاطب. به اینها اضافه کنید خیل عظیمی از ایدههای رو و گل درشتی را که کاملا بیربط به موقعیت داستان و روایت در فیلمهایش گنجانده شدهاند.
فیلمهای مجیدی نمونههای کاملی از آثار ایدئولوژیک و مضمون زدهاند که بیتوجه به اصول سینما تنها به دنبال دادن هشدارهای معنوی و اخلاقی به مخاطب، از طریق نشانهپردازیهای آشکار و توی ذوق زنندهاند. شاعرانگی تحمیلی فیلمهای مجیدی در غیاب درام قدرتمند شاید عدهای طرفدار آثار مثلا ارزشی را به تحسین وا دارد؛ اما بدون تردید آن چنان که ادعا میشود در آنها خبری از معانی عمیق و وجوه تمثیلی سطح بالا نیست.
در جهانِ نمادین آثار مجیدی که به طور کلی بر پایه گناه، جزا و تحول آدمهای خطاکار بنا شده، شاهد نگاهی کاملا غیر مترقی به رابطه انسان با خداوند هستیم. در فیلمهای او فقر، ساده دلی و روستانشینی از دلایل تقرب به درگاه الهیاند. این میزان بیاعتمادی به ذات انسان، بر حذر داشتن او از تجربه کردن، ارزش جلوه دادن خنثی و حاشیهنشین بودن و البته بیتوجه بودن به شرایط زیستی در جامعه، باعث شدهاند تا با آثاری عقب مانده طرف باشیم که کاملا نگرشی سطحی و دم دستی به نظام پاداش و جزا دارند.
به این خلاصه داستان دقت کنید: «مردی نابینا بعد از سالها بر اثر یک عمل جراحی بینایی خود را بدست میآورد. در ادامه او بعد از رویت دختری زیبا به معصیت افتاده و بنابراین خداوند بار دیگر بینایی را از او میگیرد تا او جزای کارش را ببیند.» شاید در ابتدا فکر کنید این داستان مربوط به یکی از قسمتهای سریال ترکی کلید اسرار است که مدتی از صدا و سیما پخش میشد! اما این در حقیقت متعلق به فیلم بید مجنون آقای مجیدی است که در آن شاهد اوج نگاهِ سطح پایین او به انسان هستیم. وقتی همه فکر و ذکر یک فیلمساز تلنگر زدن به مخاطب غافل و تلاش برای عبرت گرفتن او باشد، نتیجه به چنین آثار مثلا معناداری ختم میشود که سطح نظارت الهی را تا این اندازه پایین میآورند.
داستان فیلمهای مجیدی از آزمایشهای الهی، توبههای منجر به آرامش و تحولهای آنی انباشته شدهاند. تحولهایی که کاملا بیمنطق و خارج از ساختار فیلمنامه رخ میدهند. مانند به خود آمدن پدر در انتهای رنگ خدا، کاملا تحمیلی. یا رستگاری و به خود آمدن مضحک پسرِ فیلمِ باران که هیچ وقت متوجه نشدیم واقعا چطور به یک باره از فهمیدن جنسیت مونث کارگری که در کنارش مشغول به کار بود به درک تازهای از خدا و هستی رسید!
نکته قابل تامل اینجاست که فیلمسازی با این تلقی از مذهب و رابطه انسان با خالق، فیلمی درباره پیامبر اسلام ساخته است که قرار بود مذهبیترین فیلم سینمای ما باشد. شاید بتوان علت ضعف فیلم تازه مجیدی در به تصویر کشیدن معنویت را در آثار گذشتهاش جستوجو کرد.
شماره 257 ماهنماه دنیای تصویر ویژهنامهای با موضوع ۱۱۰ شخصیت فراموش نشدنی سینما و تلویزیون است که با تصاویر دیدنی و کمتردیده شده این شخصیتهای مشهور به چاپ رسیده است.
من در این شماره درباره شخصیتهای جیک گیتس (محله چینیها) / دود (لبوفسکی بزرگ)/ راوی (باشگاه مشت زنی) / روپرت پاپکین (سلطان کمدی) / جان دو پانت (فاکس کچر) و جوردن بلفورت (گرگ وال استریت) نوشتهام.