نشر توسط:admin Views 28 تاریخ : 22 ارديبهشت 1395 نظرات ()
رخشان و خروشان
فیلمسازی با دغدغه های جدی اجتماعی. این شاید موجزترین تعریف باشد در خصوص کاراکتر هنری رخشان بنی اعتماد. فیلمهای او، اعم از مستند و داستانی، مخاطب را با هنرمندی آشنا میکند که با جدیت فراوان و نیز دلسوزی و دلشورهای مثالزدنی به مصائب اجتماعی و مشکلات و ناهنجاریهای عمومی توجه میکند و میکوشد تا با ارائه تصویری در حد امکان عریان، از آنچه بدان نگران است، دست کم رسالت هنرمند را به عنوان چشم بیدار جامعه بجا آورد. بنی اعتماد پیش از اقدام به ساختن فیلمهایش مدت زیادی را صرف تحقیق در خصوص موضوعها و مایههای مورد نظرش میکند و این مسئله، اشراف و تسلطی را در پی دارد که برای مخاطبین جدیتر سینمای او کاملاً محسوس است. رخشان بنی اعتماد متولد فروردین 1333 در تهران و فارغ التحصیل رشته کارگردانی در دانشکده هنرهای دراماتیک تهران است. در ابتدای فعالیت سینماییاش، منشی صحنه بود و سپس به ساختن فیلمهای مستند کوتاه با محور معضلات اجتماعی روی آورد. «فرهنگ مصرفی»، «تدابیر اقتصادی و جنگ»، «اشتغال مهاجرین روستایی در شهر» و «تمرکز» از جمله مستندهایی است که بنی اعتماد در سالهای میانی دهه شصت، با هدف قرار دادن مشکلات و نابسامانیهای وقت جامعه ساخت.
اما «خارج از محدوده» نخستین فیلم بلند سینمایی او بود که با زبانی جسورانه (برای یک فیلمساز زن)، به صلاحیت قانونمندی جامعه، از طریق تاختن به سیستم بوروکراتیک اداری ایران، طعنه زد. «زرد قناری» در امتداد «خارج از محدوده» از نگاهی نزدیکتر پدیده بوروکراسی را به هجو کشید و قانونمندی مکر و دغَل را در هیاهوی شهرهای شلوغ مورد عتاب و سرزنش قرار داد. در «پول خارجی» بنی اعتماد با نقب زدن به زندگی درونی کارمندهای پشت میز نشین همان نظام بوروکراتیک، رویاهای سرکوب شده آنان را اسبابی برای تاکید بر جنبه تراژیک زندگی این قشر از جامعه قرار داد. بنی اعتماد در چهارمین فیلمش، «نرگس»، از هجو و طنز و کنایه فاصله گرفت و در درامی تلخ، نگاه خود را متوجه اقشار مطرود و حاشیه نشین شهر نمود. شوربختانی که قربانی شرایط بد اقتصادی و محیط نامساعد خانوادگیشان شدهاند و حتی به اندازه آدمهای وارفته سه فیلم قبلی، در متن تلخ و گزنده جامعهای ناهنجار و مادیزده صاحب اندک هویت و اعتباری نیستند. «روسری آبی»، محصول 1373، با روایت محوری عشقی پیرسرانه که در پس آن انبوهی از تمایزات اجتماعی، فرهنگی و مادی قرار گرفته، به نقطه عطفی در کارنامه بنی اعتماد تبدیل شد که در آن نزدیکی و همدلی بیشتری میان شخصیت زن قصه و فیلمساز به چشم میخورد. و این همگرایی در «بانوی اردیبهشت» با انتخاب فرمی مستندوار که از روایت داستانگوی فیلمهای قبلی او فاصله گرفته، به نمایش بی واسطهتری از حقایق اجتماعی با محوریت زنی در آستانه ازدواج مجدد، تبدیل شد با این تفاوت که اینبار هویتمندی و اعتبار اجتماعی آدمهای درگیر رابطه پاشنه آشیل آنها در افشای خواسته قلبیشان شده است.
«زیر پوست شهر» شاید درخشانترین اثر بنی اعتماد باشد که در آن از دریچه نگاه یک زن دردمند و نیز اهالی یک خانه فکَسنی، هم ماهیت خائن، درنده و دغلباز شهری بی ترحم عریان است و هم انبوهی از دردها، ناکامیها و عقدههای فروخفته طبقه پایین دستی به رخ کشیده میشود. «گیلانه» تجلیل و ستایش بنی اعتماد است از آستانه بالای تحمل زنان در سالهای جنگ که آنرا پس از مستند سیاسی-اجتماعی «روزگار ما»، با محوریت هشتمین انتخابات ریاست جمهوری، در قالب یک فیلم سه اپیزودی ارائه نمود. «خون بازی» محصول 1385، آخرین فیلم به نمایش درآمده بنی اعتماد است که در آن اینبار معضل «اعتیاد» به چالش جدی یک زن در برابر جامعه تبدیل شده است. تصویری مات و تکرنگ از جامعهای رنگ پریده و غیرقابل اعتماد و نیز آغوش سرد خانوادهای فروپاشیده که چوبخط اعتبارش برای فرزند مبتلا به افیون دود و بنگ، هر کوششی برای جبران را، به تلاش و ترحمی مذبوحانه بدل میکند. «قصه ها» شرح مجدد فلاکت هایی است که رخشان بنی اعتماد سالیانی است آنها را از دور (و نه لزوما نزدیک) دید زده، شناخته و در ساحت هنرمندی که خود را در برابر جامعه اش مسئول می داند، به فریاد نشسته. فیلم قصه درستی دارد همانگونه که قصه های گذشته ای که اینک به حال رسیده اند و آدم های دردمندی که هنوز زخمی دشنه بی رحم روزگارند، راستند. برای مخاطبی که با کارنامه بنی اعتماد آشناست، قصه ها به نقطه ای می ماند که او در پس این همه سال تلاش و وسواس در پیگیری زندگی حاشیه نشینان اجتماع (نه لزوما شهر) به آن رسیده. انتهایی که هر چند به نظر می رسد خود فیلمساز به سیاهی و تلخی آن آگاه است اما هنوز بارقه ای از امید را در دل تک تک شخصیت هایش پیش روی بیننده شاید همدرد و هم زخم روشن نگه می دارد. چرا که شاید سرابی دورتر و تیره تر از نومیدی نیست.
آرش سیاوش
مجله سینماتئاتر-بهمن 93
پابلیش-آذر 94