نشر توسط:admin
Views 30
تاریخ : 22 ارديبهشت 1395
نظرات (0)
من راهِ خانهام را گم کردهام بانو ،شما، بانو که آشنای همهی آوازهای روزگار منیدآیا آرزوهای مرا در خواب نیلبکی شکسته ندیدید؟میگویند در کوی شما ،هر کودکی که در آن دمیده، از سنگ، ناله و از ستاره، هقهقِ گریه شنیده است چه حوصلهئی بگو رهایم کنند، بگو راه خانهام را به یاد خواهم آوردمیخواهم به جایی دور خیره شوم ،میخواهم سیگاری بگیرانم ،میخواهم یکلحظه به این لحظه بیندیشم ...!