نشر توسط:admin Views 28 تاریخ : 19 ارديبهشت 1395 نظرات ()
***دیروز درست همین اتفاق برام افتاد. یه عکس نایاب دیگه ای حک شد رو مغزم. با اینکه خوب میدونم حتی اگه بخوام هم نمیتونم اون تصویر رو براتون تعریف کنم تا حقش رو ادا کرده باشم. یه مرد بی زبان که تمام دارایی اش یه ارابه، ضبط و بلندگو بود داشت از خدا طلب روزی حلال رو میکرد تا اگه شده شب یه چِندِر غازی به خونه ببره. تو این مملکتی که ماشاا... هر یکی دو ماه یه آمار اختلاسی رو میشه و از طرفی رقم اختلاسها دیگه داره به سقف آسمون میچسبه؛ قراره مردی که دنیاش پر است از تصاویر بی صدا، صدای یه نفر دیگه ای رو ضبط کنه که خریداران اجناسش بفهمن که مبغلش چنده؟ اجناسش هم که چیزی نبود جز نمک. اگه رو هم تموم نَمَکاش رو میخریدی سرهم ۲۰ هزار تومن هم نمی ارزید. این روزا دنیا چه بی نمک شده... «فقر زبون دیگه ای داره که ما نمی فهمیم.»